فرهنگ نقدپذیری و آثار اجتماعی آن
محمد مهاجری: نقد یکی از عوامل بهبود و پیشرفت سازهها و پردازههای ذهن بشری است، نقد به معنی جداسازی نکات مثبت و منفی یک امر و تحلیل آن به سوی بهبود و پیشرفت است، این تعبیر بدین معناست که نقد الزاماً در جهت بهبود است ولو آنکه در لایه ظاهری به نکات منفی توجه داشته باشد، در حقیقت نقد کردن و نقادی به معنای دلسوزی برای یک سازه یا پردازه ذهن بشر است در جهت بهبود آن، بنابراین آنچه در فرهنگ عرفی ایرانیان به نقد سازنده عنوان میشود در حقیقت همان مفهوم حقیقی نقد است. اما نقد همواره با انگیزههای نیک و دلسوزانه همراه نیست، بدین مفهوم که نقاد از روی دشمنی و عناد نکات منفی را بیان میکند و خود نیز آگاه است که آرزوی پیشرفت آن سازه یا پردازه ذهن بشر را ندارد و تنها انگیزه تخریب و دشمنی با آن امر را دارد. مرز میان نقدهای سازنده و نقدهای تخریبگرانه گاهی قابل تشخیص نیست؛
از یکسو شخص مورد انتقادی که اندیشه یا عمل یا دستاورد وی مورد نقد واقع شده است میتواند به مقابله با هرنقدی پرداخته و نقادان را کارشکن بنامد و از سوی دیگر هر منتقدی میتواند نقد خویش را نقدی سازنده و فاقد هرگونه اندیشه سوء یا تخریبگرانه بداند و جالب آن است که گونه معمول به همین منوال است و شخصی که نقد میشود به نقادان با دیده کارشکنان مینگرد و به طور معمول نیز شخصی که انتقاد میکند خود را عاری از هرگونه برچسب مبنی بر عناد و دشمنی با یک اندیشه، عمل و رفتار و دستاورد دیگران میداند. اما ماهیت نقد در هر حال مثبت است، زیرا چنانچه فرهنگ نقدپذیری گسترش چشمگیری داشته باشد، اولاً نتایج عملکردها و اندیشهها به نیکی مورد مداقه و اصلاح پیاپی قرار میگیرد و ثانیاً اندیشهها یا اعمالی که از قوت قابل توجهی برخوردار نیست به مرور از عرصه دستاوردهای بشری دور میشود و بدین ترتیب بشر میتواند از اندیشههای مفید بهرهمند شود و به علاوه چنین اندیشههایی را نیز همواره مورد نقد قرار دهد و از این طریق به پیشرفت یا تکامل در باب یک اندیشه دست یابد. تصور کنید یک شخص نوشتههای خویش را به کسی نمیدهد و از آنها نمیخواهد که آثارش را بررسی و جهت بهبود آنها پیشنهاد دهند، آیا چنین شخصی هیچگاه یک نویسنده بزرگ خواهد شد؟
بسیار دور از ذهن است که آدمی بدون توجه به نقد دیگران و تغییر در اندیشه خود راه کمال و پیشرفت را بپیماید. حال با وجود تمام نکات مثبت در نقد و نقادی، نقدها و نقادهایی با اندیشه تخریبگری در مقابل اندیشه و اعمال بشر قرار میگیرند، راهکار برخورد با اینگونه نقدها چگونه است؟
به نظر میرسد برخلاف نگاه بسیاری، باید در نقد کردن، اصل را بر حسن نیت نقاد بگذاریم مگر آنکه از طریق شواهد و قرائن به ما اثبات شود منتقد انگیزه تخریب دارد. و اما چنانچه شخصی که مورد انتقاد است مطمئن شود شخص منتقد انگیزه منفی دارد، در این حالت نیز مأموریت شخص مورد انتقاد پاسخگویی دقیق و منطقی به مسائل مورد انتقاد است و همچنین تلاش برای حفظ آرامش و عدم توهین به منتقد میتواند در رأس وظایف شخص مورد انتقاد باشد. به صورت کلی باید فرهنگ نقدپذیری در جامعه کنونی ما افزایش یابد. توسعه ظرفیتهای نقدپذیری آثار اجتماعی بسیار مطلوبی دارد، از آن جمله میتوان به همان نکتهای که در باب پیشرفت و تکامل اندیشهها و اعمال انسانی گفته شد اشاره کرد. شاعری که نقد نشود شعرهای مطلوبی نخواهد سرود و دچار ثبات خواهد شد، فیلمسازی که فیلمهای او مورد نقد واقع نشود نمیتواند فیلمنامههایی پویا بنویسد و نویسنده و نقاش و سیاستمدار و… شیوههای تدریس معلمان و اساتید دانشگاه و همه و همه در پرتو نقدهای منصفانه میتوانند در رفتارهای خود تغییر و اصلاح ایجاد کرده و به پیشرفت با تکامل نزدیک شوند. نقد را میتوان به نقد ادبی، هنری و سیاسی و… تقسیمبندی کرد که این مَقسَم دارای قسمهای بسیاری میشود؛ نقد سیاسی یکی از مهمترین گونههای نقد و از حقوق بشر و شهروندی محسوب میشود، بنابر حق آزادی بیان و آزادی مطبوعات و رسانهها و آزادیهای اجتماعات و… اشخاصی که در جامعه مدنی زیست میکنند میتوانند به عملکرد دولت منتقد باشند و در این راستا نقدهای خود را تبیین و تحلیل کنند بنابراین نقد دولت میتواند در جهت پیشرفت دولت به سمت اداره بهتر کشور بینجامد، در اندیشواره اسلامی نقد در سیره پیامبر گرانقدر اسلام و معصومین سلاماللهعلیهم اجمعین وجود داشته است همچنین میتوان به امر واجبی همچون امر به معروف و نهی از منکر نیز اشاره کرد. این واجب الهی نیز میتواند نوعی نقد به حساب آید. اما نقدهایی که به شخص یا نهاد یا عملکردی میشود در جهت موجه بودن باید چند شاخص و ویژگی داشته باشد:
نخست- با شناسایی دقیق و کامل اندیشه و عملکرد یا نهاد یادشده و شرایط آن صورت پذیرد.
دوم- همراه با انگیزه خیرخواهی و اصلاح اندیشه و عملکرد مورد نقد صورت پذیرد، نه با انگیزه تخریب.
سوم- ادبیات نقد با توجه به شرایط افراد مختلف متناسب باشد؛ شرح آنکه ادبیات نقد باید گاهی صریح، گاهی ضمنی و گاهی به صورت نقد رفتاری یا گفتاری یا نوشتاری باشد. با توجه به آنکه اشخاص به طور طبیعی تمایل بیشتری به ستایش دارند تا نکوهش، منتقدان باید تلاش کنند نقدهای خویش را طوری مطرح کنند که جنبه تمسخر، تحقیر و نکوهش و… نداشته باشد تا شخص مورد نقد آزردهخاطر نشود. در این نوشتار تلاش شد مفهوم نقد و معیارهای نقد منصفانه و موجه تبیین و فلسفه نقد بهعنوان تکاملبخش اندیشه و اعمال انسانی معرفی شود همچنین راهکاری مختصر برای برخورد با نقدهای غیرمنصفانه ارائه شود. به صورت کلی میتوان بیان کرد ضروری است ظرفیتهای نقدپذیری و اصول نقادی در فرهنگ ما تقویت شود، چرا که تقویت فرهنگ نقد کردن و نقدپذیری منصفانه میتواند به تکامل و تعالی جامعه اسلامی– ایرانی بینجامد.
بهتر آن است که فرهنگ نقد پذیری از جانب دولت و از نهادهای فرامردمی توسعه و گسترش یابد و از طریق رسانهها اصول نقد کردن و فرهنگ نقدپذیری ترویج شود، با این رویکرد میتوان تعالی جامعه را به طور قطع شاهد بود.
سخن خود را با روایتی از امیرالمومنین به پایان میبرم:
«میان شما و پند، حجاب و پردهای از غرور افکنده شده است».